این روزها، همه ی ما به این مطلب پی بردهایم که منظور از غذاخوردن تنها سیرکردن شکم نیست؛ غذا میخوریم تا حرارت بدنمان را تأمین کنیم، مبتلا به انواع بیماری ها نشویم، دچار کمبود ویتامینها نشویم، دچار کمبود انواع املاح و قند نشویم، چاق نشویم، لاغر نشویم و بالأخره غذا میخوریم تا سالم باشیم؛ پس بهطور خلاصه می توان گفت: ما مصنوع خوراکی هایی هستیم که میخوریم. آنچه که جذب بدنمان میشود، پایههای نقاهت، بیماری، سلامت، خوشی یا ناخوشی ما را می گذارد؛ چراکه می توان گفت چون نطفهبستن و همچنین رشد همه ی ما در رحم و سپس تکامل زیست و رشد در جهان هستی، همگی با مواد اولیهی غذایی و آنچه که پدرانمان خوردهاند و سپس خود ما خورده ایم پایه گذاری و تکمیل شده است، بایستی برای رسیدن به هدف سلامتی، در خورد و خوراک خود دقت کنیم.
سبک زندگی و مصرف لبنیات
سبک زندگی، مفهومی نسبتاً جدید در ادبیات علوم اجتماعی است؛ چنانچه بعضاً پیدایش این مفهوم را در زمرهی اختصاصات جامعهی مدرن با تحول مهم اندیشه و علوم اجتماعی غرب در اوایل دههی 1980 قلمداد کردهاند. در این دوره جامعهشناسان، سبک زندگی را بیش از آنکه بر تولیدها استوار بدانند، بر الگوی مصرف استوار دانستند. در نظر آنان، مصرف فرآیندی است که کردارهای اجتماعی و فرهنگی متفاوتی را شامل میشود و بیانکنندهی تفاوت میان گروههای اجتماعی است. در واقع، «سبک زندگی یکی از مفهومها و اصطلاحهای بهکار رفته در علوم اجتماعی است که پیوند تنگاتنگ با مجموعهای از مفاهیم مانند فرهنگ، جامعه، رفتار و معنا (نگرش، ارزش و هنجار)، اخلاق و ایدئولوژی، شخصیت، هویت و خلاقیت، تولید، مصرف، طبقه ی اجتماعی، سلیقه و نیاز، منزلت و مشروعیت دارد» (فاضل قانع، 1392، 17). هدف از بررسی ارتباط بین سبک زندگی و مصرف لبنیات، نشاندادن عوارض کمبود مصرف لبنیات که خود بهنوعی نشان از عدم رشد تکنولوژیک و علمی جامعه است، میباشد. امروزه الگوی مصرف به سبکی متفاوت در جامعه جلوه میکند، طوری که زنان و مردان بیشتر دنبال الگوی تغذیهای خاصی نیستند و بیشتر به خرید دیگر مایحتاج خویش میپردازند. در واقع، در جامعه ی کنونی مصرف مواد لبنی به طرز چشمگیری کاهش پیدا کرده و مردم اهمیت زیادی به آن نمیدهند.